اکثر مشاغل و مغازه دارها و غیره، به ظاهر بسته هستند ولی باز بوده و مشغول به کار میباشند. (یعنی در میزنی و میری تو!)
دادگاه برعکسه! علی الظاهر کاملا بازه! ولی میری داخلش میبینی کاملا بسته است.
زمان: ۱۱ صبح امروز یعنی ۱۳۹۹/۹/۱۰
مکان: دادگاه کیفری یک
دلیل مراجعه: اخذ نامه ملاقات با مرکل در زندان اوین
وکیل: خودم
موکل: یه بنده خدا
شعبه: نمیگم که دردسر نشه!
نتیجه از زبانِ کارمندِ از خدا بیخبرِ بی انصاف: خانوم وکیل همکارم امروز نیست!! باید بری و فردا بیای که خودش باشه!
من: ولی من فقط نامه ای که آماده هست رو میخوام! از شعبه باهام تماس گرفتن گفتن نامت آمادست بیا! تو این شرایط جامعه ( که آدم نمیدونه از کدوم ورش باید بگه) تو این تهرانِ… انصاف نیست که همکاری نکنین باهام!
کارمندِ ازخدا بی خبر: من نمیدونم نامه شما کجاست!
من: مگه میشه! همه کارمندا میدونن همکارشون نامه های مهر و امضاشده رو کجا میذاره … حداقل زنگ بزنین بهش!
کارمندِ از خدا بی خبر: دیگه چی!
“بازه، ولی تعطیله! دادگاهو میگم!”